نفسهای گرمت را به نظاره می نشینم تا در دورترین نقطه آرامش و ابدیت، رد پایی از ما به جا بماند برای نمایش بزرگترین عاشقانه های آرام...
+ نوشته شده در شنبه ششم آذر ۱۴۰۰ ساعت 18:13 توسط سعید
|
نفسهای گرمت را به نظاره می نشینم تا در دورترین نقطه آرامش و ابدیت، رد پایی از ما به جا بماند برای نمایش بزرگترین عاشقانه های آرام...
اشکهایی که سرازیر میشوند، حرفهای فرو خورده ای هستند که زمانی باید زده می شدند، اینجا برای دوست داشتن و از دوست داشتن می نویسم... از شراره و برای شراره...